جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شیرچی

شیرکچی

شیرکچی
صاحب میخانه، عرق فروش، خادم میخانه، صاحب شیره کش خانه
شیرکچی
فرهنگ فارسی عمید

شیروی

شیروی
شیرو، شیرویه که به پدر عاق شد، (از فرهنگ جهانگیری) (از آنندراج) (از برهان) (از انجمن آرا)، نام پادشاهی از پادشاهان ایران (قباد سوم) که پسر خسرو پرویز بود، (از فرهنگ لغات ولف)، نام پسر خسرو پرویز که شیرویه نیز گویند، (از لغات شاهنامه) (از ناظم الاطباء) :
به یک هفته زین گونه با رود و می
ببودند شادان ز شیروی کی،
فردوسی،
به نزدیک شیروی رفت آن دو مرد
پرآژنگ رخسار و دل پر ز درد،
فردوسی،
رجوع به شیرویه شود
نام یکی از پهلوانان ایرانی که در خدمت منوچهرشاه می بوده، (برهان)، نام یک پهلوان ایرانی در زمان فریدون، (فرهنگ لغات ولف) :
سپهدار چون قارن کاوگان
سپه کش چو شیروی شیر ژیان،
فردوسی
نام یکی از پهلوانان توران در زمان تور، (یادداشت مؤلف) :
یکی پهلوان بود شیروی نام ...
بیامد ز ترکان چو یک لخت کوه
شدند از نهیبش دلیران ستوه،
فردوسی
لغت نامه دهخدا

شیروی

شیروی
شیرو، شیرویه، نام پسر بهرام که سپهسالار نوشیروان بود، (فرهنگ لغات ولف) :
سپهدار شیروی بهرام بود
که در جنگ بارای و آرام بود،
فردوسی
لغت نامه دهخدا

شیرگی

شیرگی
نوعی خرما در شهداد. (یادداشت مؤلف) ، کسی که به کشیدن شیرۀ تریاک عادت کرده. (فرهنگ فارسی معین). شیره ای
لغت نامه دهخدا

شیرکی

شیرکی
چارپایی چینی که دارای بدنی زرد و دهان سیاه می باشد، (ناظم الاطباء)، قسمی از پوشاک اسب که به رنگ این حیوان باشد، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح اصطبل (در یراق اسب)، کفل پوش اسب، (یادداشت مؤلف) :
دامن ابریسکی ّ شیرکی
هست چون این لاجوردی دایره،
نظام قاری
لغت نامه دهخدا

شیرکچی

شیرکچی
خادم شرابخانه. (ناظم الاطباء). صاحب میخانه، صاحب شیره خانه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا