جدول جو
جدول جو

معنی شومیزیدن

شومیزیدن((دَ))
شیار کردن، زراعت کردن
تصویری از شومیزیدن
تصویر شومیزیدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شومیزیدن

شومیزیدن

شومیزیدن
شومیز کردن، شیار کردن، شیار کردن زمین برای زراعت
شومیزیدن
فرهنگ فارسی عمید

شومیزیدن

شومیزیدن
شیار و زراعت کردن زمین. (انجمن آرا). شیار کردن و تخم ریختن. (رشیدی). زراعت کردن. (فرهنگ جهانگیری). شیار کردن و زراعت نمودن. (برهان)
لغت نامه دهخدا

آمیزیدن

آمیزیدن
آمیختن، آمیخته کردن، درهم کردن، درهم ساختن و مخلوط کردن دو یا چند چیز با هم، درهم شدن، آمیخته شدن، مخلوط شدن، رفت و آمد، معاشرت، نزدیکی کردن، مقاربت، جماع
آمیزیدن
فرهنگ فارسی عمید

گمیزیدن

گمیزیدن
شاشیدن، اِدرار کَردَن، شاشِدَن، میزیدَن، گُمیز کَردَن، شاش زَدَن، شاریدَن، گُمیختَن، چامیدَن، میختَن
گمیزیدن
فرهنگ فارسی عمید