جدول جو
جدول جو

معنی شوک

شوک
ضربه، تکان شدید، حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای او رو به ضعف گذارد
تصویری از شوک
تصویر شوک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شوک

شوک

شوک
تکان شدید خار، سر تیز فرانسوی تکان سخت خار، هر چیز سر تیز، جمع اشواک. ضربه شدید تکان سخت، حالتی ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای بزرگواری او رو به ضعف گذارد
فرهنگ لغت هوشیار

شوک

شوک
خار، هر یک از زائده های نوک تیزی که در شاخه های بعضی درختان و گیاهان می روید، تیغ، هر چیز شبیه تیغ گیاه
شوک
فرهنگ فارسی عمید

شوک

شوک
ضربه، تکان شدید
در پزشکی حالتی که ناگهان به انسان دست می دهد و قوای بدن رو به سستی و ضعف می گذارد
شوک
فرهنگ فارسی عمید

شوک

شوک
ظاهراً در شعر ذیل معنی بسیار می دهد یا صفتی است برای گل چون گنده و متعفن و از جنس لجن و غیره:
ای همچو مهین مار بدآویز و خشوک
پرزهر چو ماری و چو ماهی همه سوک
شست از طلب ترا شکستم خم و توک
جای تو در آب شور باد و گل شوک،
سوزنی
لغت نامه دهخدا

شوک

شوک
به لغت زند و پازند بمعنی بازار است که عربان سوق گویند، (برهان)، سوق معرب سوک است، راسته بازار، (از یادداشت مؤلف)، بازار است که به عربی سوق گویند وتبدیل آن سوک است چنانکه الاَّن محل معینی را که عربان بحوالی بصره در آن بازار کنند سوک الشیخ گویند، (انجمن آرا) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شوک

شوک
ناحیه ای است نجدی در نزدیکی حجاز، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

شوک

شوک
شُک. ضربۀ شدید. تکان سخت. حالت ناگهانی که به شخص عارض شود و قوای او رو به ضعف گذارد. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به شُک شود
لغت نامه دهخدا