ریشۀ پرده و دستار و جامه، خوشه، خوشۀ جو یا گندم، خوشۀ انگور، خوشۀ خرما، برای مِثال درخت خرما صد خار زشت دارد و خشک / اگر دو شنگله خرمای خوب و تر دارد (ناصرخسرو - ۲۷۹)
مطلق خوشه را گویند اعم از خوشۀ خرما و انگور و گندم و جو. (برهان) (از فرهنگ نظام) (جهانگیری). زنگله. چلازه. خوشه های خرد انگور و خرما که از مجموع آنهاخوشۀ بزرگ شکل گیرد. (یادداشت مؤلف) : درخت خرما صد خار زشت دارد و خشک اگر دو شنگله خرمای خوب و تر دارد. ناصرخسرو (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به شنلک شود، ریشه ای باشد از ابریشم و غیره که بر سر دستار و روپاک و امثال آن دوزند. (برهان) (از جهانگیری) (فرهنگ نظام) ، جامۀ ملوث زنان. (برهان). و رجوع به شنگه شود، جای ناپاک. (برهان) ، اصطبل. آخور. (از برهان)