جدول جو
جدول جو

معنی شنگل

شنگل((شَ گُ))
شوخ و ظریف، زیبا، عیار، سرمست، سرخوش، شنگول
تصویری از شنگل
تصویر شنگل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شنگل

شنگل

شنگل
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
شنگل
فرهنگ نامهای ایرانی

شنگل

شنگل
نام پادشاه هند که به مدد افراسیاب آمده بود. (برهان). نام یکی از سلاطین هند. (ولف). در شاهنامه نام یکی از شاهان هندوستان است که به مدد افراسیاب برای جنگ با ایران آمده بود. (فرهنگ نظام) :
چو غرچه ز سکسار و شنگل ز هند
هوا پردرفش و زمین پرپرند.
فردوسی.
چو نزدیک ایوان شنگل رسید
در وپرده و بارگاهش بدید.
فردوسی.
بغرید شنگل به پیش سپاه
منم گفت مردافکن رزم خواه.
فردوسی.
نه شنگل بماند بر این دشت کین
نه کندر نه منشور و خاقان چین.
فردوسی.
، در سنسکریت شنکر لقب شیوا یک خدای هندو است و معنیش راحت دهنده و اکنون هم شنکر یک نام مردان هندو است و شنگل محرف آن. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا

شنگل

شنگل
نام قبیله ای بوده است در سیستان مقیم اوق: باز میان مردمان اوق تعصب شنگل و زاتورق افتاد اندر سنۀ احدی و اربعین (و ثلاثمائه) و بوالفتح آنجا شدو ایشان را از آن زجر کرد. (تاریخ سیستان ص 325)
لغت نامه دهخدا

شنگل

شنگل
جنسی از غله باشدو آن را مشنگ نیز گویند. (جهانگیری). جنسی از غله را گویند. (برهان). اسم فارسی کرسنه است که به فارسی مشنگ و به هندی شر نامند. شنگ (در معنی غله). (رشیدی). بمعنی غله که او را شنگ گویند. (از آنندراج) ، دزد و راهزن. (برهان). رجوع به شنگ شود
لغت نامه دهخدا