جدول جو
جدول جو

معنی شنگ

شنگ((شَ))
شوخ و شیرین رفتار، زیبا، ظریف، عیار، دزد، ابله، بی فرهنگ
تصویری از شنگ
تصویر شنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شنگ

شنگ

شنگ
خوش حرکات شیرین رفتار ظریف: شاهد شوخ شنگ، خوشگل، عیار، دزد راهزن. یا شنگ و مشنگ. دزد و راهزن، شنگول شادمان، حیله گر محیل. گیاهی است از تیره مرکبان که علفی و دارای برگهای متناوب است. میوه اش فندقه و گلهایش به صورت کاپیتول در انتهای ساقه قرار دارند. شنگ دارای گونه های مختلف است که همه در آب و هواهای معتدل آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا می رویند. چون شنگ یکی از سبزیهای خوردنی می باشد و در اغذیه مصرف میشود در بعضی نقاط آن را می کارند سنسفیل سلسفیل اسپلنج اسفلنج. یا شنگ چمنی. گونه ای شنگ که دارای برگهای باریکتر از شنگ معمولی است. لحیه التیس ذنب الخیل
فرهنگ لغت هوشیار

شنگ

شنگ
گیاهی بیابانی و خودرو با برگ های باریک خوراکی، اسفلنج، اسپلنج، ریش بز، لحیة التیس، مارنه، مکرنه، سنسفیل، دم اسب
شنگ
فرهنگ فارسی عمید

شنگ

شنگ
غله ای است از باقلی کوچکتر. (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام). نوعی از غله باشد و آن از باقلی کوچکتر و از عدس بزرگتر است و دانه های آن در غلاف طولانی دراز متکون شود و آن غلاف را با دانه شنگ خوانند. (برهان) ، قسمی از خیار که در شیراز کلونده خوانند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام) ، قسمی سبزی بهارۀ خوردنی صحرائی که با سرکه خورند و هم در آشها کنند. (یادداشت مؤلف). گیاهی است که با سرکه خورند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام). گیاهی لاغ یعنی ساقه و برگهای آن مانند تره است و به روی زمین گسترده شود، طعمی شیرین دارد و نوعی از آن را که لاغهامجعد است شنگ شتری اصطلاح کنند. شنگ گیاهی است از تیره مرکبان که علفی و دارای برگهای متناوب است. میوه اش فندقه و گلهایش بصورت کاپیتول در انتهای ساقه قرار دارد. شنگ دارای گونه های مختلف است که همه در آب و هواهای معتدل آسیا (از جمله ایران) و اروپا و افریقا می رویند. چون شنگ یکی از سبزیهای خوردنی است و در اغذیه مصرف می شود در بعضی نقاط آن را می کارند. سنسفیل. سلسفیل. اسپلنج. اسفلنج. (فرهنگ فارسی معین).
- شنگ چمنی، گونه ای شنگ که دارای برگهای باریکتر از شنگ معمولی است. لحیهالتیس. ذنب الخیل. (فرهنگ فارسی معین). ریش بز. آلاله شنگ. و رجوع به لحیهالتیس شود
لغت نامه دهخدا

شنگ

شنگ
نوک و سر چیزی یا جایی. ظاهراً صورتی از شنج یا چِنگ است:
بدان مرغک مانم که همی دوش
بر آن شنگک گلبن همی غنود.
رودکی
لغت نامه دهخدا

شنگ

شنگ
سمور آبی، خزه ی آبی، علفی کوهی، گیاهی از تیره ی مرکبات که علفی و دارای برگ های متناوب استچون.، کسی که در تیله ی بازی، تیله ی خود را در خانه ی اول گذارد و
فرهنگ گویش مازندرانی

شنگل

شنگل
شوخ، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاه هند و جزو سپاهیان افراسیاب تورانی
شنگل
فرهنگ نامهای ایرانی