جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شمر

شمر

شمر
آبگیر، تالاب، برای مِثال همچو روی رومیان از ابر رنگین شد چمن / همچو موی زنگیان از باد پرچین شد شمر (قطران - ۱۱۱)، حوض کوچک
شمر
فرهنگ فارسی عمید

شمر

شمر
شمر بن ذی الجوشن قاتل امام حسین (ع)، شخص بسیار خشن و سختگیر و ظالم و بدخو
شمر هم جلودار کسی نبودن: کنایه از هیچ چیز یا هیچ قدرتی توانایی ممانعت از خلاف کاری یا تندروی کسی را نداشتن
شمر
فرهنگ فارسی معین

شمر

شمر
شمردن، شمرنده، پسوند متصل به واژه به معنای شمارنده مثلاً ستاره شمر، روزشمر
شمر
فرهنگ فارسی عمید

شمر

شمر
شر شمر، بدی سخت. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بدی شدید. (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

شمر

شمر
رجل شمر، مرد آزموده کار رسا ودانای در امور. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد). کارآزموده. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دانای امور. (از منتهی الارب) (آنندراج) ، مرد سخی. (ناظم الاطباء). جوانمرد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

شمر

شمر
شمارنده. تعدادکننده و همیشه به صورت مرکب استعمال میگردد. (ناظم الاطباء). شمارنده. (از آنندراج) (از انجمن آرا). مخفف شمار و شمرنده و همیشه بصورت ترکیب آید، چون: ستاره شمر، اخترشمر، دینارشمر. (یادداشت مؤلف).
- ستاره شمر، ستاره شناس. منجم. (یادداشت مؤلف) :
به سام نریمان ستاره شمر
چنین گفت کای گرد زرین کمر.
فردوسی.
رجوع به مادۀ ستاره شمر شود.
، امر به شمردن. (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به شمردن شود
لغت نامه دهخدا

شمر

شمر
مجموعۀ قبایلی که به عرب یمن انتساب دارند و بین آنان و عنزی دشمنی قدیم است. مرکز قبیله های شمر در بلاد ’طی’ در شمال بلاد عرب، الجزیره، بین النهرین، حوالی دجله و فرات است. مرجع آنها ’دیرالزور’است. از شعب شمر ’بنوتمیم’ می باشد. افراد این قبایل به تعلیمات وهابیه متمایلند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

شمر

شمر
ابن ذی الجوشن ضبابی کلابی. نام او شرحبیل و کنیت او ابوالسابغه است. از رؤسای هوازن و مردی شجاع بود (مقتول 66 هجری قمری / 686 میلادی). در صفین در لشکر علی (ع) حضور داشت. سپس در کوفه اقامت کرد و به روایت حدیث پرداخت در واقعۀ کربلا شرکت جست و در شمار قاتلان امام حسین (ع) درآمد. عبیدالله او را با سر امام حسین (ع) به شام نزد یزید فرستاد. سپس وی به کوفه برگشت. چون مختار بن ابوعبیدۀ ثقفی قیام کرد و شمر از کوفه بیرون رفت، مختار غلام خود را با گروهی به طلب او فرستاد. شمر غلام مختار را بکشت و به ’کلتانیه’ از قرای خوزستان (بین سوس و صیمره) رفت. جمعی از سپاهیان مختار به سرکردگی ابوعمره بجنگ او رفتند. شمر در این نبرد کشته شد و تن او را نزد سگان افکندند. بعضی از فرزندان او به مغرب رفتند و به اندلس درآمدند. از جملۀ آنان کسی که شهرتی دارد نوادۀ او صمیل بن حاتم بن شمر بن ذی الجوشن است. (فرهنگ فارسی معین) :
من حسین وقت و نااهلان یزید و شِمْر من
روزگارم جمله عاشورا و شروان کربلا.
خاقانی.
- امثال:
دیگر حالا شمر جلودارش نمی شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا