جدول جو
جدول جو

معنی شلنگ

شلنگ((شَ لَ))
گام بلند، نوعی جست و خیز با گام های بلند به هنگام راه رفتن، تخته انداختن، با حرکات بی قاعده و مستانه بالا و پایین جستن، رقص شتری کردن، ول گشتن و همه جا رفتن
تصویری از شلنگ
تصویر شلنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شلنگ

شلنگ

شلنگ
نوعی جست و خیز و برداشتن گام های بلند هنگام راه رفتن، جست و خیز، شلنگ تخته
شیلَنگ، لولۀ لاستیکی یا پلاستیکی برای آب پاشی یا جا به جا کردن مایعات از ظرفی به ظرف دیگر
شلنگ انداختن: جست و خیز کردن، قدم بلند برداشتن
شلنگ
فرهنگ فارسی عمید

شلنگ

شلنگ
ران آدمی و بدین معنی مزید علیه شل است. (آنندراج) ، مسافت مابین دو قدم. (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین) ، برجستن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شلنگ

شلنگ
برجستگی و فروجستگی شاطران از برای ورزش. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا). برجستن از جایی به جایی. (غیاث) ، (شاید از شاه بمعنی بزرگ و لنگ بمعنی پای از بن ران تا نوک پنجه). گام فراخ. و با انداختن و زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف). مشق راه رفتن بسیار بر نهجی که پاشنۀ پای به سرین رسد. (از برهان) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). قدم بلند و گام بزرگ. (فرهنگ لغات عامیانه).
- شاه شلنگ، قدم بسیار بلند. (یادداشت مؤلف).
، در بیت ذیل اگر غلط نقل نشده باشد معنی کلمه را نمیدانم. (یادداشت مؤلف) :
بدان مرغک مانم همی که دوش
بر آن شلنگ گلبن همی فنود.
رودکی (از اسدی)
لغت نامه دهخدا

آلنگ

آلنگ
گودیی که در اطراف قلعه بهنگام محاصره حفرکنند مورچال، دیواری که برای حفظ سپاه کشند سنگر، جمعی از سپاهیان و دیگران که دراطراف یا درون قلعه برای تسخیر آن جای جای گمارند
فرهنگ لغت هوشیار