جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شگفتیدن

شگفتیدن

شگفتیدن
متعجب شدن. (از ناظم الاطباء) (آنندراج). تعجب نمودن. حیران گشتن:
چو افراسیابش به هامون بدید
شگفتید از آن کودک نورسید.
فردوسی.
ز خفتان رومی و ساز نبرد
شگفتید از آن کودک شیرخورد.
فردوسی.
، متعجب بودن، آشفته شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شکفتیدن

شکفتیدن
تعجب نمودن. متعجب شدن. شگفتیدن. (ناظم الاطباء) (از برهان). تعجب کردن. (از انجمن آرا). رجوع به شگفتیدن شود
لغت نامه دهخدا

شگفیدن

شگفیدن
آشفته شدن. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف شگفتیدن است. رجوع به شگفتیدن شود
لغت نامه دهخدا

شگفیدن

شگفیدن
شکفیدن. شکفتن. واشدن غنچه. (ناظم الاطباء) :
اگر سیر گشتم همی بشگفید
به اقبال من نرگس از تخم سیر.
ناصرخسرو.
رجوع به شکفیدن شود
لغت نامه دهخدا

شفتیدن

شفتیدن
چکیدن، چکانیدن و چکیدن فرمودن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از برهان) ، دویدن، پوییدن، خاریدن و خراشیدن. (ناظم الاطباء). خارانیدن. (آنندراج) (برهان) ، ریش کردن و زخم کردن. (ناظم الاطباء). جراحت کردن. (آنندراج) (برهان). و رجوع به شفتن شود
لغت نامه دهخدا

اوفتیدن

اوفتیدن
از بالا بپایین پرت شدن بزمین خوردن سقوط کردن، از پا در آمدن ساقط شدن سقط شدن
فرهنگ لغت هوشیار