جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شکور

شکور

شکور
بسیار سپاسگزار و شُکر کننده، پاداش دهنده، عطاکنندۀ ثواب جزیل برای عمل قلیل، از صفات باری تعالی
شکور
فرهنگ فارسی عمید

شکور

شکور
جَمعِ واژۀ شکر: لانریدمنکم جزاء و لا شکوراً. (قرآن 9/76) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

شکور

شکور
جانوری که زمین را نبش کرده و مرده را درآورده می خورد. (ناظم الاطباء). گورکن
لغت نامه دهخدا

شکور

شکور
مرد بسیارشکر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). سپاس دارنده. (مهذب الاسماء) مرد بسیارسپاس. (ناظم الاطباء). سپاس دار. (دهار) (تفلیسی). مرد بسیار سپاسدار. سپاسدارنده. سخت سپاسگزار. بسیار سپاسگزار. آنکه زیاد ثنا کند. (یادداشت مؤلف). آنکه خودرا از سپاس گفتن عاجز بیند، و برخی گفته اند: شکور کسی است که همه توانایی خود را در ادای شکر با دل و زبان و اعضای بدن از راه اعتراف و اعتقاد بکار بندد و باز برخی گفته اند که شاکر کسی است که بر رفاه سپاس گوید، ولی شکور کسی است که بر بلا سپاسداری کند. و دیگری گفته شاکر بر عطای الهی شکر گوید، ولی شکور بنده ای باشد که اگر از جانب حق بخشش و عطیه ای هم بدو نرسد باز سپاسگزاری کند. (از تعریفات جرجانی) (از کشاف اصطلاحات الفنون) ، ستور به اندک علف بسنده کننده و اندک پذیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ستوری که به اندک مایه علف بسنده کند. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

شکور

شکور
یکی از نامهای باری تعالی و معنی آن پاداش دهنده بندگان مر اعمال ایشان را و بر عمل قلیل جزای جزیل دهنده است. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نامی از نامهای خدای تعالی: عبدالشکور. (یادداشت مؤلف) :
پس چه گویی ز بهر ایشان کرد
آسمان و زمین غفور شکور.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

شکور

شکور
شکر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). سپاسداری کردن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 62) (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). رجوع به شکر در معنی مصدری شود
لغت نامه دهخدا