جدول جو
جدول جو

معنی شکم پایان

شکم پایان((ش کَ))
جانورانی که روی ماهیچه های شکم خود می خزندو راه می روند
تصویری از شکم پایان
تصویر شکم پایان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شکم پایان

شکم پایان

شکم پایان
جانورانی که بر روی ماهیچه های شکم خود می خزند
شکم پایان
فرهنگ فارسی عمید

شکم پایان

شکم پایان
حیوانات بطنی رجلی. (لغات فرهنگستان). شکم پاییان. جَمعِ واژۀ شکمپای. (اصطلاح جانورشناسی) رده ای از نرم تنان که دارای سرمشخص و در قسمت شکم دارای ماهیچه ای هستند که بر روی آن می خزند. صدف این نرمتنان یک پارچه و مارپیچی است. نمونۀ این حیوانات حلزون است، حیوانات بطنی رجلی. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

شکم پاییان

شکم پاییان
جمع شکمپای رده ای از نرم تنان که داری سر مشخص و در قسمن شکم دارای ماهبچه هایی هستند که بر روی آن میخزند. صدف این نرم تنان یک پارچه و مار پیچی است. نمونه این حیوانات حلزون است حیوانات بطنی رجلی
فرهنگ لغت هوشیار

شکم پاییان

شکم پاییان
شکم پایان. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به شکم پایان شود
لغت نامه دهخدا

شکمپایان

شکمپایان
جمع شکمپای رده ای از نرم تنان که داری سر مشخص و در قسمن شکم دارای ماهبچه هایی هستند که بر روی آن میخزند. صدف این نرم تنان یک پارچه و مار پیچی است. نمونه این حیوانات حلزون است حیوانات بطنی رجلی
فرهنگ لغت هوشیار

شکم مالان

شکم مالان
به معنی رفتن و خزیدن چون مار و غیره. (یادداشت مؤلف) :
شکم مالان به هامون بر همی رفت
شده هامون به زیر او مقعر.
لبیبی
لغت نامه دهخدا

نرم پایان

نرم پایان
نام قبیله ای افسانه ای در مازندران. (؟) (فهرست ولف). جانورانی خیالی و خرافی به شکل آدمی که پاهای دراز بی استخوان داشته اند. دوال پایان:
چو نزدیکی نرم پایان رسید (اسکندر)
نگه کرد و مردم بی اندازه دید
نه اسب و نه جوشن نه تیغ ونه گرز
ازآن هر یکی کودکی شیربرز
چو تنگ اندرآمد بدیشان سپاه
جهان گشت بر نرم پایان سیاه
برهنه سپاهی به کردار دیو...
یکی سنگ باران بکردند سخت...
به سوی سکندر نهادند روی...
چو از نرم پایان فراوان نماند
سکندر برآسود و لشکر براند.
فردوسی.
به شهری کجا نرم پایان بدند
سواران پولادخایان بدند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا