به معنی شقاست. (فرهنگ اوبهی). تیردان. (لغت فرس اسدی). شغا. ترکش. جعبه. کنانه. شقا. (یادداشت مؤلف) : به تیر غمزه دل عاشقان شکار کند عجب تر آنکه به تیری که از شکا نه جداست. ابوعبدالله ادیب (از لغت فرس اسدی). و رجوع به مترادفات کلمه شود
مویش موییدن گریستن همراه با نالیدن، سرایش سراییدن، زاری رود، کمی شیر، کمی آب موینده بسیار گرینده بسیار گریه کننده. گریستن گریه کردن، گریه، گریه، اشک و زاری