برادر، گویند: هو اخی و شق نفسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). برادر. (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد) ، جانب. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ناحیت. (مهذب الاسماء) ، اندک از هر چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). پاره ای از چیزی. (غیاث) ، کرانۀ کوه. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) (از اقرب الموارد) ، دوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (غیاث) ، منظورنظر، صنفی از پریان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، یکی از دو صورت فرضی: بین نفی و اثبات شق ثالث نیست. (یادداشت مؤلف). راه. طریق: برای نجات از این مخمصه دو راه موجود است و شق ثالث ندارد. (فرهنگ فارسی معین). - شق نقیض، صورت و طور نقیض، و نقیض رفعالشی ٔ باشد چون انسان که اصل است و لاانسان که نقیض آن. (غیاث) (آنندراج). ، یک طرف بار. (فرهنگ فارسی معین)
ابن انماربن نزار. پیشگوی دوران جاهلیت که با سطیح پیشگوی معروف دیگر در یک روز به دنیا آمده و عمر طولانی داشته اند. (از مقدمۀابن خلدون ترجمه محمدِ پروین گنابادی ص 203 و 665). شق اکبر، نام یکی از دو تن پیشگو که پیش از اسلام می زیسته اند، و گویند وی یک چشم در پیشانی داشته است. (از فرهنگ فارسی معین). وی در زمان سطیح کاهن بوده و گویند نصف انسان بوده زیرا که یک چشم و یک دست و یک پای داشته است. (از اقرب الموارد). نام کاهنی که در زمان انوشیروان می زیسته است. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 230 و 232 و حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 188 و اعلام زرکلی شود شق بشکری. نام یکی از دو تن از پیشگویان که اندکی پیش از اسلام در میان عرب میزیستند. وی کسی است که ظهور پیغمبر اسلام را خبر داده است. (از فرهنگ فارسی معین). در متون دیگر مشخصات دو تن برای یک تن آمده است. و رجوع به شق بن انمار شود