جدول جو
جدول جو

معنی شفره

شفره((شَ رَ یا رِ))
کارد بزرگ و پهن، تیزی شمشیر
تصویری از شفره
تصویر شفره
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شفره

شفره

شفره
ابزار آهنی دم تیز که با آن چرم را می برند یا پشت چرم و تیماج را با آن می تراشند، گَهزَن، نِشکِردِه، نِشگِردِه، گَزَن
شفره
فرهنگ فارسی عمید

شفره

شفره
پلک چشم که مژگان بر وی روید. (غیاث اللغات) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شفره

شفره
نشکرده و ابزاری آهنین مر کفشگران را که چرم را بدان تراشند. (ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات). نشگرده. نش کرده. ازمیل. مِحْذی ̍. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شفره شود
لغت نامه دهخدا

شفره

شفره
زنی که او را شهوت در کرانۀ شرم بود و زود انزال کند. و یا زنی که به اندک جماع قناعت نماید و زود از شهوت بیفتد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا