جدول جو
جدول جو

معنی شعایر

شعایر((شَ یِ))
جمع شعاره، شعیره، نشانه ها، علامت ها، هر یک از مناسک حج، آداب و رسوم مذهبی یا ملی
تصویری از شعایر
تصویر شعایر
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شعایر

شعایر

شعایر
جمع شعاره، شعیره، علامتها، نشانه ها، هر یک از مناسک حج، آداب و رسوم مذهبی یا ملی. یا شعایر اسلام. هر آن چیز که اسلام بدان استوار است
فرهنگ لغت هوشیار

شعایر

شعایر
هر یک از مناسک حج و آداب مذهبی، آداب و رسوم ملی یا مذهبی
شعایر
فرهنگ فارسی عمید

شعایر

شعایر
شَعائِر. عبادتها. (از ناظم الاطباء) ، علامتها. نشانه ها. (فرهنگ فارسی معین) : چه تنفیذ شرایعدین و اظهار طرایق و شعایر حق بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه) ، آداب و رسوم مذهبی یا ملی. (فرهنگ فارسی معین) :
شعایر پدران و معارف اجداد
حیات و قدرت اقوام را قوام دهد.
ملک الشعراء بهار.
- شعایر اسلام، هر آن چیز که اسلام بدان استواراست. (ناظم الاطباء).
- شعایر مذهبی، مراسم و آیین های مذهبی.
- شعایر ملی، آیین و رسوم ملی. آداب و عادات که افراد یک ملت بدان پابندند.
، قربانیها. (ناظم الاطباء). رجوع به شعائر و شعاره شود
لغت نامه دهخدا

عشایر

عشایر
اقوام کوچ نشین که از طریق دامداری امرام معاش می کنند، ایلات، عشیره
عشایر
فرهنگ فارسی عمید