جدول جو
جدول جو

معنی ششلول

ششلول
نوعی سلاح گرم کوچک که جای شش فشنگ دارد
تصویری از ششلول
تصویر ششلول
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ششلول

شملول

شملول
مقدار اندک. ج، شَمالیل. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مقدار اندک از خرما و باران و مردم و جز آن. ج، شمالیل. (از اقرب الموارد) ، شانه و کتف. (ناظم الاطباء). رجوع به شِمل شود، شاخ پریشان سر: ذهبوا شمالیل، ای متفرق و پریشان. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

شش لول

شش لول
قسمی تپانچه دارای شش لولۀ گردان و به هر یک تیری. آلتی آچلان. طپانچه. رِوُلوِر1. حاجت. (یادداشت مؤلف). سلاح آتشی کوچک دستی که جای شش فشنگ دارد
لغت نامه دهخدا

شعلول

شعلول
زبانۀ آتش. (از اقرب الموارد) ، گروهی از مردم و جز ایشان. ج، شعالیل. (از اقرب الموارد). و رجوع به شعالیل و شعاریر شود
لغت نامه دهخدا

مشلول

مشلول
شل شده و تباه شده. (آنندراج). دست خوشیده و خشک شده. (ناظم الاطباء).
- دعای مشلول، نام دعایی منسوب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام و آغاز میشود به: اللهم انی اسئلک باسمک بسم اﷲ الرحمن الرحیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شلول

شلول
تمام سال از زن و ماده شتر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، مرد سبک در حاجت نیکوصحبت خوش ذات. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شلل و شلشل شود
لغت نامه دهخدا

شلول

شلول
نام موضعی در حوالی مدینه. (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا