جدول جو
جدول جو

معنی شش و پنج

شش و پنج((ش شُ پَ))
اصطلاحی است در بازی نرد که یک تاس شش و یک تاس پنج بیاید، کنایه از قمار و هر چیزی که در معرض تلف باشد
تصویری از شش و پنج
تصویر شش و پنج
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شش و پنج

شش و پنج

شش و پنج
شش و بش، قمار، هر چیز که در معرض تلف باشد، قمار باز، شخصی که هر چیز دارد در معرض تلف آورد، آزاده کامل
فرهنگ لغت هوشیار

شش و پنج

شش و پنج
در بازی نرد شِش و بش
کنایه از قمار
کنایه از هر چیزی که در معرض تلف باشد
شِش فارسی و پنج یا بش ترکی
شش و پنج
فرهنگ فارسی عمید

شش و پنج

شش و پنج
نقشها و خالهای کعبتین (طاس ها در اصطلاح امروزی) شش و بش، کنایه از قمار است. (برهان) (آنندراج) ، کنایه از هر چیز که در معرض تلف باشد. (برهان) (آنندراج) :
تا شدی بهر هفت و نه در رنج
نقد عصمت فتاد در شش و پنج.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
- شش و پنج بازی، قمار کردن بازی نرد. نرد بازی کردن. (یادداشت مؤلف).
- ، مکر و فریب و غدر. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شش پنج

شش پنج
در بازی نرد، شش و بش، کنایه از قمار، کنایه از هر چیزی که در معرض تلف باشد، برای مِثال از شش و از پنج عارف گشت فرد / محتزر گشته ست زاین شش پنج نرد (مولوی۱ - ۱۱۰۶)
شش پنج
فرهنگ فارسی عمید

شش پنج

شش پنج
شش و پنج. (ناظم الاطباء). نوعی از قمار. (آنندراج). رجوع به شش و پنج شود.
- شش پنج باز، آنکه نرد می بازد. نراد.
- شش پنج زدن، نردبازی کردن و شش و پنج آوردن:
شش پنج زنند برتران نقش
یک نقش رسد فروتران را.
خاقانی.
- ، کنایه از محیل و مکار. (آنندراج).
- شش پنج کردن، پنج نمودن و شش خواستن. مکر کردن. خدیعه کردن. (یادداشت مؤلف).
، کنایه از معرض تلف است. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا