جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شش سری

شش سری

شش سری
طَلایِ ناب، زَرِ خالِص، اِبریز، زَرِ خُشک، زَرِ رُکنی، زر بی غِشّ، زَرِ شِش سَری، زَرِ دَه دَهی، زَرِ طِلا، زَرِ طِلی، زَرِ سُرخ، زَرِ جَعفَری، زَر طِلی
شش سری
فرهنگ فارسی عمید

شش سری

شش سری
زر خالص تمام عیار. (ناظم الاطباء) (از برهان). زر خالص را گویند. (فرهنگ جهانگیری). زر خالص را گویند و در رشیدی آمده که بتی بدست یکی از سلاطین اسلام در افتاد که شش سر بر او نقش کرده بودند و آن را بشکستند زر و طلای آن خالص بی غل و غش بود لهذا زر خالص را زر شش سری خواندند. (آنندراج) (انجمن آرا) (غیاث اللغات) :
آن می و جام بین بهم گویی دست شعوذه
کرده ز سیم ده دهی صرۀ زر شش سری.
خاقانی.
تن بشکن نه دریی گو مباش
زر بفکن شش سریی گو مباش.
نظامی
لغت نامه دهخدا

آن سری

آن سری
اخروی عقبایی آخرتی مقابل این سری، خدایی الهی غیبی مقابل ین سری
آن سری
فرهنگ لغت هوشیار

شش ضرب

شش ضرب
شش ضربه. یا شش ضرب نتیجه خوب. گوهر، زر طلا، مشک، شکر، عسل، میوه
شش ضرب
فرهنگ لغت هوشیار