بزرگوار شدن، بلندقدر شدن، بلندمرتبه شدن، علو، مجد، بزرگواری، بلندی قدر و مرتبه، بلندی حسب و نسب، آبرو، در علم نجوم مقابلِ هبوط، محلی در منطقه البروج که سیاره در آن تاثیری قوی دارد
جَمعِ واژۀ شُرَفَه. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ شَرفَه. (یادداشت مؤلف) (دهار). جَمعِ واژۀ شرفه به معنی کنگره ها. (آنندراج) (مقدمۀ لغت میر سید شریف جرجانی ص 2) : قصر و جاه و شرف و عمر تو بادا معمور تا به فردوس برین برشده در ساو و شُرف. سوزنی. رجوع به شرفه شود
دهی از دهستان ناهیدشت بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان. سکنۀ آن 225 تن. آب آن از چاه تأمین می شود. محصول عمده آنجا غلات دیم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)