جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شجون

شجون

شجون
شَجَن ها، اندوه ها، شاخه ها، شعبه ها، جمعِ واژۀ شَجَن
اندوهگین شدن
شجون
فرهنگ فارسی عمید

شجون

شجون
جَمعِ واژۀ شَجن، شَجِن. (منتهی الارب). فنون. (مهذب الاسماء). گویند: فلان ذوشجون، ای ذوفنون. (مهذب الاسماء). الحدیث ذوشجون، یعنی انواع فنون و اغراض دارد و پیچ درپیچ است یا شاخها و شعبه ها داردو بعض آن در بعض درآمده. (منتهی الارب) :
این نخواندی کالکلام ای مستهام
فی شجون جره جر الکلام.
مولوی.
- امر شجون، امر عظیم:
چون پیاپی گشت آن امر شجون
نیل می آمد سراسر جمله خون.
مولوی.
رجوع به شجن شود
لغت نامه دهخدا

شجون

شجون
لازم و متعدی است. اندوهگین کردن، اندوهگین شدن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا