شجن شجن بازداشتن حاجت کسی را از کاری. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اندوهگین کردن کسی را از کاری. (منتهی الارب). اندوهگین کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). شجون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شجون شود لغت نامه دهخدا
شجن شجن اندوهگین شدن. (منتهی الارب) (المصادر زوزنی) (از اقرب الموارد). شُجون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به شجون شود لغت نامه دهخدا