جدول جو
جدول جو

معنی شتل

شتل((شَ تَ))
شتلی، پولی که قمارباز پس از بردن، به صاحب خانه یا دیگران به رسم انعام می دهد
تصویری از شتل
تصویر شتل
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شتل

شتل

شتل
پولی باشد که در قمار ببرند و به حاضران مجلس یا به صاحب خانه به رسم انعام دهند
فرهنگ لغت هوشیار

شتل

شتل
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به صاحب خانه یا به دیگران می دهد
فرهنگ فارسی عمید

شتل

شتل
مخفف شتلی. آن قسمت از زری که از قمار برده باشند و به حاضران مجلس دهند. (از برهان). آنچه حریف برده از برد خود به حضار مجلس قمار دهد. در فرهنگ اظفری این لغت ترکی ضبطشده است. (فرهنگ نظام). دستخوش. دست لاف:
تلاش کام ندارم برای خویش سلیم
که مدعای من از نقش دادن شتل است.
سلیم.
- امثال:
از بدقمار هر چه ستانی شتل بود.
، کانیات (در تداول عامه کانیوت). کاسه کوزه. پولی که در هنگام قمار در قمارخانه برندۀ بازی باید به صاحب خانه و اداره کننده قمار بپردازد و گیرندۀ شتل مسؤول تنظیم برد و باخت بازی کنندگان است و اگر فرضاً قماربازی پولی باخت و نداد، یا نداشت که بدهد، برنده به گیرندۀ شتل مراجعه میکند و پول خود را از او دریافت میدارد و او خود داند با بدهکار و بازنده و چنانکه گفته شد این پول را ’کانیات’ به تقدیم نون بر یاء و ’کاسه کوزه’ نیز میگویند و گیرندۀ شتل ’کاسه کوزه دار’ خوانده میشود که برای آسانی تلفظ کلمه ’دار’ را نیز حذف مینمایند. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا

شتل

شتل
نام گیاهی است که نهال آن را مانند یک درخت از جایی به جایی دیگر برند. نهال جوان. (از دزی ج 1 ص 727). رجوع به شتله شود
لغت نامه دهخدا

شتل

شتل
باران شدید، خیس شدن، گل و لای حاصل از باران شدید، دیوانه، آدم سبک سر و جلف، شلوع کردن در بازی، جرزنی، فاقد طعم های مشهور ترش و شیرین و شور و گس بی مزه
فرهنگ گویش مازندرانی

رتل

رتل
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار