جدول جو
جدول جو

معنی شتره زدن

شتره زدن((~. زَ دَ))
با کفش های پاره و قدم نامنظم راه رفتن
تصویری از شتره زدن
تصویر شتره زدن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شتره زدن

شتره زدن

شتره زدن
در تداول عامه، با کفشهای پاره و قدم نامنظم راه رفتن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

شعله زدن

شعله زدن
زبانه زدن، افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گُر کِشیدَن، تَلَهُّب، اِضطِرام، اِشتِعال، تَوَقُّد، ضِرام، اِلتِهاب، گُر زَدَن
شعله زدن
فرهنگ فارسی عمید

طفره زدن

طفره زدن
کوتاهی کردن، تاخیر، تعلل کردن در کاری، سر دواندن، طفره رفتن
طفره زدن
فرهنگ فارسی عمید

طفره زدن

طفره زدن
کوتاهی کردن ویلان زدن سر دواندن کوتاهی کردن و تاخیر در کار سر دواندن، در رفتن: او با مهارت از جواب همه سوالات طفره می زد
فرهنگ لغت هوشیار

قطره زدن

قطره زدن
تردد کردن رفتن، یا قطره زدن بر (به)، . . ریختن باریدن: در راه عشق قطره بمژگان زدم چو اشک نعل از برای پی غلطی واژگون زنند یا قطره زدن در... تیز رفتن دویدن
فرهنگ لغت هوشیار