جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شتابکاری

شتابکاری

شتابکاری
عمل شتابکار. حالت و کیفیت شتابکار. تعجیل. عدم تأنی. شتاب. (ناظم الاطباء). خَطَل، شتابکاری. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

شتابکار

شتابکار
عجول. کرمند. عاجل. کسی که از روی عجله کاری کند. خَدِب. (منتهی الارب). قُلقُل. (منتهی الارب). شتابنده و ساعی. (ناظم الاطباء) :
شتابکارتر از باد وقت پاداشن
درنگ پیشه تر از کوه وقت بادافراه.
فرخی.
مبارزانی همدست و لشکری هم پشت
درنگ پیشه به فر و شتابکار به کر.
فرخی.
صَمَکیک، احمق شتابکار. مَرقِدی ̍، مرد شتابکار. مُشَیَع، مرد شتابکار. لَواهِس، شتابکاران. (از منتهی الارب) ، بی وقار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خرابکاری

خرابکاری
ریهیدن تباهیگری، تباه کردن مورجنیتاری ایجاد فساد و تباهی (در امور و ساختمانها)
فرهنگ لغت هوشیار