جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شبغاز

شبغاز

شبغاز
محوطه ای که جهت خوابیدن گاو و گوسفند و جز آن ها اختصاص دهند
شبغاز
فرهنگ لغت هوشیار

شبغاز

شبغاز
محوطه ای باشد که شبها گاوان و گوسفندان و دیگر جانوران اهلی در آن به سر برند. (از برهان). شبگاه. شبغار. شبغا
لغت نامه دهخدا

شبغازه

شبغازه
محوطه ای که جهت خوابیدن گاو و گوسفند و جز آن ها اختصاص دهند
شبغازه
فرهنگ لغت هوشیار

شبغاو

شبغاو
شبغازه است که جای خوابیدن گوسفند و خر و گاو باشد. (برهان). رجوع به شبغار، شبغاز و شبغازه شود
لغت نامه دهخدا

شبغازه

شبغازه
شبغاره. شبغاز. شبغا. شبغار. (برهان). شبگاه بود که گوسفند در او دارند. (لغت فرس اسدی) (فرهنگ نظام) :
فربه کردی تو کون ایا بدسازه
چون دنبۀگوسفند در شبغازه.
عماره (از لغت فرس).
رجوع به شبغازه شود
لغت نامه دهخدا

بغاز

بغاز
ترکی تنگه آبراه -1 قطعه چوبی که کفشگیران میان کفش و قالب گذارند پغاز فانه پانه فهانه، تکه چوبی که نجاران بوقت شکافتن چوب در شکاف آن گذارند پغاز فانه پانه فهانه. قسمت آب باریکی که دو دریا را بهم متصل میکند و یا دو خشکی را از هم جدا مینماید مانند بغاز بسفر و بغاز دارد انل که اولی دریایی اسود را بدریای اژه (بحر الجزایر) متصل مینماید و آن هر دو آسیا را از اروپا جدا میکنند باب تنگه
فرهنگ لغت هوشیار

بغاز

بغاز
قطعه ای چوب که در کفش دوزی میان قالب کفش قرار می دهند
گُوِه، تکۀ چوب یا آهن که هنگام ترکاندن و شکافتن چوب یا تخته لای آن می گذارند، گاز، فانِه، پانِه، پَهانِه، فَهانِه، پَغاز، بَراز، برای مِثال ژاژ همی خایم و ژاژم شده خشک / خار دارد همه چون نوک بغاز (ابوالعباس - شاعران بی دیوان - ۱۳۱)
بغاز
فرهنگ فارسی عمید