جدول جو
جدول جو

معنی شب غریب

شب غریب((شَ غَ))
نان و حلوایی که در شب اول دفن میت به جهت ترویح روح او قسمت کنند
تصویری از شب غریب
تصویر شب غریب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شب غریب

شب غریب

شب غریب
نان حلوایی که در شب اول دفن میت به جهت ترویح روح او قسمت کنند
شب غریب
فرهنگ لغت هوشیار

شب غریب

شب غریب
شب اول مرگ کسی. (یادداشت مؤلف) ، نان و حلوایی باشد که در شب اول قبر میت به جهت ترویح روح او قسمت کنند. (از برهان). نان و حلوایی که شب اول میت سر قبر او قسمت میکردند و حالا آن را در بعضی از جاهای ایران شام غریبان گویند. (فرهنگ نظام) :
روز اجل کفن بدرم همچو نان پهن
ازبهروصل چلپک و حلوای شب غریب.
بسحاق اطعمه.
از شمیم نان و حلواهای گرم شب غریب
بس بخواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم.
بسحاق اطعمه
لغت نامه دهخدا

ابوغریب

ابوغریب
اصفهانی. از مشایخ طریقت تصوف است و در اواخر مائۀ سیم و اوائل مائۀ چهارم میزیست و صحبت ابوعبدالله بن خفیف دریافت و ابن خفیف ذکر وی در کتاب خود آورده است. و او را حلولی میخواندند. و در طرطوس درگذشت
لغت نامه دهخدا

ابو غریب

ابو غریب
ابو غریب، ناحیه ای است در عراق واقع در قضاء کاظمیه. (از اعلام المنجد)
لغت نامه دهخدا

شهرغریب

شهرغریب
غریب شهر. بیگانه در شهر. بیگانه و اجنبی. (ناظم الاطباء). بیگانه. (آنندراج) ، مسافر. (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شاه غریب

شاه غریب
شاه غریب، میرزا) از نبائر سلطان حسین میرزا و شاعر بود. و به جودت ذهن وحدت طبع به تلاش مضامین غریب طریقۀ ندرت می پیمود:
نی غبارست که از دامن صحرا برخاست
که زمین هم به تماشای تو از جا برخاست.
#
بازم بلای دل غم آن ماه پاره شد
ای وای بر مریض که مرضش دوباره شد.
(صبح گلشن ص 299).
آذر در آتشکده ذیل ’آهی’ گوید: آهی (متوفی به سال 922 هجری قمری). از امرای جغتائی است و در خدمت شاه غریب میرزا ولد سلطان حسین میرزا بایقرا شرف منادمت داشتند. (آتشکدۀ آذر چ شهیدی ص 11). نیز در ذیل ضیائی آرد: این اشعار از قصیده ای است که در مدح شاه غریب میرزا در لغز شطرنج گفته:
ای دل کدام عرصه درین کشور آمده
کز خیل روم و زنگ در آن لشکر آمده
خیل غریب و قوم عجیبی که در مصاف
بی تیر و تیغ بر سر یکدیگر آمده
هریک دو اسبه رانده به جمع پیادگان
کایشان سپاه را بوغا رهبر آمده
با شاه خویشتن همه یکرنگ و یک جهت
خصم افکن سپه شکن و صفدر آمده
در معرکه ای که پشتی هم کرده جنگها
وآن جنگ اکثر از پی سیم و زر آمده
گه پردلان پیل تفان را شکسته شاخ
لیکن ز یک پیاده گهی مضطر آمده
سلطان عصر شاه غریب آنکه در بساط
هر گوشه صد چو شاه رخش چاکر آمده.
(ایضاً آتشکده ص 27).
رجوع به مجالس النفائس ص 128 و 101 و 154 و تاریخ حبیب السیر چ 1 تهران جزو3 از مجلد 3 ص 349 و قاموس الاعلام ترکی شود
لغت نامه دهخدا