جدول جو
جدول جو

معنی شالنگ

شالنگ((لَ))
گلیمی که زیر دیگر فرش ها می اندازند
تصویری از شالنگ
تصویر شالنگ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با شالنگ

شالنگ

شالنگ
شتالنگ. (مؤید الفضلاء). آنچه بعوض فوت شدۀ چیز دیگر از کسی بگیرند. بهندی آن را ’گهی’ و در اردو ’واند’ گویند. (از غیاث اللغات) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). تاوان. غرامت، برجستن پیادۀ شاطران. (آنندراج). برجستگی و فروجستگی شاطران و پیاده روان. (ناظم الاطباء). شلنگ. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به شلنگ شود، گلیمی که زیرفرش و جز آن دوزند. (فرهنگ نظام) (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (فرهنگ سروری). رجوع به شال شود، نمد اسب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بالنگ

بالنگ
نوعی از ترنج میباشد که بسیار شیرین و نازک و با آن مربا میسازند
بالنگ
فرهنگ لغت هوشیار

شالنگی

شالنگی
موتاب ریسمان تاب کسی که ریسمان جهت خیمه و مانند آن تابند
شالنگی
فرهنگ لغت هوشیار