به مغولی به معنی نوازش و تلطف. (آنندراج). خیرخواهی. تلطف. عنایت. توجه. (ناظم الاطباء). التفات کردن. عنایت فرمودن. (فرهنگ فارسی معین) : چون پسر را دیده است که با سیورغامیشی از حضرت با تو املاک و اسباب پدرش بدو مفوض فرموده اند. (جهانگشای جوینی). و هرکه در خدمت او بودند از ملوک و... بعنایت او مخصوص شدند و سیورغامیشی یافتند. (جهانگشای جوینی). از راه مرحمت و سیورغامیشی فرمودند که آنچه پیش از این هر کس تقریر کرده و نوشته. (جامع التواریخ). هولاکوخان او را (حسام الدین را) بسیار عاطفت و سیورغامیشی فرمود. (جامع التواریخ)
جلال الدین سیورغتمش از سال 680 هجری قمری در کرمان به استقلال بحکومت پرداخت بدستور پادشاه خاتون خواهر وی به قتل رسید (681- 691 هجری قمری). (تاریخ مغول تألیف عباس اقبال ص 406). رجوع به سبک شناسی ج 3 ص 200 و شدالازار ص 498 شود