جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سیکی خوار

سیکی خوار

سیکی خوار
آن که شراب مثلث خورد نوشنده سیکی، شرابخوار باده نوش
سیکی خوار
فرهنگ لغت هوشیار

سیکی خوار

سیکی خوار
سیکی خوارنده. سیکی خواره. آنکه شراب مثلث خورد. نوشندۀ سیکی، شرابخوار. باده نوش. (فرهنگ فارسی معین) :
ای پسر می گسار، نوش لب و نوش گوی
فتنه بچشم و بخشم فتنه به روی و به موی
ما سیکی خوار نیک تازه رخ وصلحجوی
تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

سیکی خواره

سیکی خواره
سیکی خورنده. رجوع به سیکی خوار شود:
شب شد بمستان اندکی تریاک بیداری بده
رندان سیکی خواره را گر ساغری داری بده.
اوحدی
لغت نامه دهخدا

چیچی خوار

چیچی خوار
دهی است از دهستان گل تپۀ فیض الله بیگی بخش مرکزی شهرستان سقز. در هزارگزی باختر رود خانه خورخوره و 34هزارگزی خاور سقز واقع شده، 90 تن سکنه دارد. از چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی کشاورزی و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

سیلی خواره

سیلی خواره
آنکه همواره تپانچه میخورد. (آنندراج). کسی که غالباً سیلی میخورد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سیلی خور

سیلی خور
توسری خور. اسیر. گرفتار:
تاچند زمین نهاد بودن
سیلی خور خاک و باد بودن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

سبک خوار

سبک خوار
آنکه به حرص و تندی و شتاب خورد: لَعْوَس، مرد سبک خوار و حریص. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا