معنی سیاه مشق - فرهنگ فارسی معین
معنی سیاه مشق
سیاه مشق((مَ))
تمرین خوشنویسی که در آن کلمات یا حروف به صورت تکراری و انبوه کنار یکدیگر نوشته شده باشند، کنایه از تمرین زیاد در یک حرفه یا هنر
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سیاه مشق
سیاه مغز
سیاه مغز
شخصی که سودا بر مزاجش غلبه کرده و خلل دماغ داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
سیاه مست
سیاه مست
کسی که بر اثر نوشیدن نوشابۀ الکی از حالت طبیعی خارج شده باشد، بد مست، بسیار مست
فرهنگ فارسی عمید
سیاه مست
سیاه مست
بدمست. (آنندراج). مردم مست افتاده بیهوش. (ناظم الاطباء). مست طافح. مست مست. مست خراب
لغت نامه دهخدا
سیاه دشت
سیاه دشت
دهی است از دهستان مایوان بخش حومه شهرستان قوچان. دارای 130 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، مختصر انگور و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.