جدول جو
جدول جو

معنی سیاه سوخته

سیاه سوخته((تِ تا تَ))
آن که در آفتاب سیاه شده باشد، بسیار سیاه
تصویری از سیاه سوخته
تصویر سیاه سوخته
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سیاه سوخته

سیاه سوخته

سیاه سوخته
سیاه چرده. سخت سیاه. (یادداشت بخط مؤلف) ، دشنامی است دده ها و کاکاها را. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

ستاره سوخته

ستاره سوخته
کنایه از مُدْبَر و بداختر. (آنندراج) (بهار عجم) :
نسوخته ست بهیچ آتشی دو بار سپند
ستاره سوختگان ایمنند از دوزخ.
صائب (از آنندراج).
نظیری نظیراو نتواند گردید. اختری ستاره سوختۀ او باشد. (درۀنادره چ شهیدی ص 74) ، (اصطلاح علم هیأت) سوختن ستاره آن بود که با آفتاب سهم آید و بشعاع آفتاب روشنایی ستاره از میان رود. (از التفهیم)
لغت نامه دهخدا

چاه سوخته

چاه سوخته
دهی است از دهستان کیذقان بخش ششتمدشهرستان سبزوار که در 25 هزارگزی جنوب خاوری ششتمد واقع شده. کوهستانی و سردسیر است و115 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

سیم سوخته

سیم سوخته
نقرۀ سوخته را گویند همچو مس سوخته و آهن سوخته و مانند آن، کنایه از نقرۀ پاک و خالص و نرم. (برهان)
لغت نامه دهخدا