معنی سهم زد - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سهم زد
سهم زده
- سهم زده
- ترسیده. بیمناک:
سهم زده کرگدن از گردنش
گور ز دندان گوزن افکنش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
بهم زدن
- بهم زدن
- خراب کردن بی ترتیب کردن آشفته ساختن، باطل کردن، منحل کردن (جمعیت حزب و غیره)، مخلوط کردن زیر و رو کردن، قهر کردن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
چشم زد
- چشم زد
- چشم زده، مهره سیاه و سفید که برای دفع چشم زخم بگردن کودک آویزند، زمان اندک طرفه العین لحظه لمحه، اشاره کردن چشمک زدن
فرهنگ لغت هوشیار