جدول جو
جدول جو

معنی سه تا

سه تا
ستا. ستار. ستاره، طنبوری است که سه تار به آن بسته باشند
تصویری از سه تا
تصویر سه تا
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سه تا

سه تا

سه تا
ستا، سه پیاله شراب که هر ناهار خورند تا غسل معده دهد، ثلاثه غساله
سه تا
فرهنگ فارسی معین

سه تا

سه تا
طنبوری راگویند که بدان سه تار بسته باشند. (برهان). ساز سه تار. (فرهنگ رشیدی). ستار. (ناظم الاطباء) :
گرم ساز یکتا زنی یا دوتایی
دراندازمت کز سه تا میگریزم.
خاقانی.
نوای باربد و ساز بربط و مزمار
طریق کاسه گر و راه ارغنون و سه تا.
خاقانی.
این دل همچو چنگ را مست و خراب و دنگ را
زخمه بکف گرفته ام همچو سه تاش میزنم.
مولوی (از فرهنگ رشیدی).
، بازی نرد که سه کعبتین بازند. (فرهنگ رشیدی) :
از نردسه تا پای فراتر ننهادیم
هم خصل به هفده شد و هم داو سر آمد.
سوزنی.
، سه ته که ستو گویند. (فرهنگ رشیدی) ، (عدد توصیفی). سه واحد و سه عدد. (ناظم الاطباء) ، سه پیاله که به تازی ثلاثۀ غساله گویند و حکیمان نهار خورند تا غسل معده از فضلات کند. (فرهنگ رشیدی) :
محبانه دعایی کرد خواهم
حکیمانه سه تایی خورد خواهم.
حکیم نزاری قهستانی (از فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

سه تار

سه تار
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار

سه تو

سه تو
سه تار، ستو، مسکوک مسی که روی آن آب طلا یا نقره داده باشند، پول قلب
سه تو
فرهنگ فارسی عمید

سه تار

سه تار
سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود
فرهنگ فارسی معین

سه تار

سه تار
یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد، سه رود
فرهنگ فارسی عمید

سه تو

سه تو
سه طبقه، در جامه و کاغذ و امثال آن. (یادداشت بخط مؤلف) ، قسمی درهم نبهره و معرب آن ستوق است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا