جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سور دادن

سور دادن

سور دادن
مهمانی دادن. ضیافت کردن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سوق دادن

سوق دادن
راندن (مطلقا)، راندن چارپایان. یا سوق کلام (حدیث) نقل کلام بیان حدیث
فرهنگ لغت هوشیار

خور دادن

خور دادن
غذا دادن. طعام دادن. اطعام:
زبهر آنکه تا در دامت آرد
چو مرغان مر ترا خرداد خور داد.
ناصرخسرو.
کرا خور داد گیتی مرد بایدْش
از آن آید پس خرداد مرداد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

سود دادن

سود دادن
سود بخشیدن. مفید شدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شور دادن

شور دادن
در لهجۀ خراسانی، بهم زدن. زیرو رو کردن: شورش مده غجمه میره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا