معنی سوت کردن سوت کردن((کَ دَ)) پرت کردن، چیزی را به جای دوری انداختن تصویر سوت کردن فرهنگ فارسی معین
سوت کردن سوت کردن افکندن دولک بجایی نادسترس. دولک را جایی نادسترس پرتاب کردن. (یادداشت بخط مؤلف). افکندن چیزی به خانه همسایگان یا جایی ناشناس که دوباره نتوان یافت یا بصعوبت توان یافت. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
قوت کردن قوت کردن زوردادن زور زدن زور دادن: پس کمند دربند صندوق بست گفت: ای آتشک، برکش. آتشک قوت کرد و نتوانست گفت: زور ندارم فرهنگ لغت هوشیار