جدول جو
جدول جو

معنی سنگدوله

سنگدوله((~. لِ یا لَ))
گردباد، اعصار. سنگر (س گ) پناهگاه، پناهگاهی به شکل گودال در زمین یا دیواری ساخته شده از سنگ و کیسه های پر از شن
تصویری از سنگدوله
تصویر سنگدوله
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سنگدوله

سنگ دوله

سنگ دوله
گردباد، تصادم دو جریان با یکدیگر که گرد هم می چرخد و تنورۀ بزرگی از گرد و خاک که دارای حرکت دورانی است تشکیل می دهد و وسعت میدان آن تا حدود صد مایل دیده شده است، دیوباد، سنگ دوله
سنگ دوله
فرهنگ فارسی عمید

سنگ دوله

سنگ دوله
گردباد باشد و آن بادی است که خاک را بشکل مخروطی بر هوا برد و به عربی اعصار گویند. و با واو مجهول بنظر آمده است. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

دنگداله

دنگداله
آبی که در زمستان در بالای ناودان یا محلی دیگر یخ بسته آویزان گردد دنگداله گلفهشنگ
فرهنگ لغت هوشیار

دنگداله

دنگداله
آبی که در زمستان در سر ناودان یا در جای دیگر یخ بسته و آویزان شده باشد، دَنگاله، دَرگاله، گُلفَهشَنگ، گُلفَخشَنگ
دنگداله
فرهنگ فارسی عمید

سنگدانه

سنگدانه
چینه دان مرغ. (آنندراج). سنگدان و معده سوم طیور. (ناظم الاطباء) ، غله ای است که اهل هند آنرا کلتهی خوانند. (آنندراج). نوعی از غله، سفالگر، کار خانه سفالگری، بتکده، بت ساز. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا