چاروایی که آنرا زین نهاده و تنگ آنرا بسته باشند و در این حالت آمادۀ سواری یا بار بردن است: تا اسب تنگ بسته نگیرم ز مدح میر نگشایم از خرک جرس هجو تنگ تنگ. سوزنی. ماده خری تنگ بسته را بنهادم چنبر بگسست و از نوار فروماند. سوزنی
تیغ و آئینه و امثال آن که موریانه خورده باشد. (آنندراج). پوشیده شده از زنگ و زنگ زده. (از ناظم الاطباء) : لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد زین قفل زنگ بسته در عیش باز شد. صائب (از آنندراج)
رنگ ثابت. ثابت رنگ. آنچه دارای رنگ پایدار باشد. رنگ نرو: سپید است دستار لیکن مذهب سیاه است جبه ولی رنگ بسته. خاقانی. و رجوع به رنگ بست و رنگ بست کردن شود
برآوردۀ با سنگ چنانکه دیوارۀ چاهی یا کنار رودی. (یادداشت بخط مؤلف) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده بوده حاصل برای عمارت سنگ بست و پل. (تاریخ طبرستان). ز مهد زر و گنبد سنگ بست مهیاش کردند جای نشست. نظامی
محکم. (غیاث) : دو برج رزین زین دز سنگ بست ز برج ملک دوردرهم شکست. نظامی. چو زد کوزه بر حوضۀ سنگ بست سفالین بد آن کوزه حالی شکست. نظامی. در آن کوش از این خانه سنگ بست که همسنگ این سنگی آری بدست. نظامی. ، ثابت. پابرجا: در آن خطه بود آتشی سنگ بست که خواندی خودی سوزش آتش پرست. نظامی. ، میوه که هنوز نارسیده باشد و اثر خامی در او ظاهر شود. (غیاث)
نوشته ای که بر روی سنگ کنده باشند کتیبه سنگی. توضیح کتیبه ایست سنگی در موضعی در شمشیر آباد خرم آباد به طرف جاده اهواز بالاتر از ساختمان شرکت نفت و آن میل مکعبی است که بر آن نوشته ایست به خط کوفی. لرهای خرم آباد آنرا سنگنوشته و سنگنوشتا گویند. این کلمه را ماراکوارت آلمانی در مقاله فارسی آذربایجان که در مجله ایرانشهر طبع شده به کار برده است. سپس آقای پور داود به صورت سنگنبشته آنرا استعمال کرده و دیگران از آنان پیروی نموده اند ولی گروهی استعمال آنرا به مناسبت آنکه در نظم و نثر قدیم نیامده تجویز نمیکنند