جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سنت کردن

سنت کردن

سنت کردن
ختنه کردن. (ناظم الاطباء). ختان. بریدن. ختن: و طاهر را سنت کردند اندر سنۀ ست و سبعین و مأتین. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا

سوت کردن

سوت کردن
پرت کردن انداختن چیزی را از جایی، محو کردن نابود کردن
سوت کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ضنت کردن

ضنت کردن
خساست به خرج دادن، بخل کردن، دریغ کردن، ضنت نمودن
ضنت کردن
فرهنگ فارسی عمید