جدول جو
جدول جو

معنی سمفونیک

سمفونیک
نظیر و معادل یا متناسب با سمفونی
تصویری از سمفونیک
تصویر سمفونیک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سمفونیک

سمفونی

سمفونی
قطعه موسیقی که برای اجرا به وسیله ادات کنسرتی ساخته میشود
سمفونی
فرهنگ لغت هوشیار

سمفونی

سمفونی
قطعۀ موسیقی، شامل چهار بخش که توسط یک ارکستر کامل نواخته می شود
سمفونی
فرهنگ فارسی عمید

سمفونی

سمفونی
قطعۀ موسیقی که برای اجرا بوسیلۀ ادوات کنسرتی ساخته میشود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سمبولیک

سمبولیک
چیزی که دارای ارزش و کارایی خاص خود نیست و نشانه و مظهر چیز دیگری است، رمزی، نمادین (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین

سالونیک

سالونیک
نام خلیج ترم است. (ایران باستان ص 1114 و 1191). به یونانی آن را تسالونیک گویند. شهری است از یونان در انتهای خلیج سالونیک که بوسیلۀ دریای اژه تشکیل شده است. دارای 216800 تن سکنه است. بندری است بسیار فعال و تجارتی در کنار مجمع الجزایر
لغت نامه دهخدا

سنفونی

سنفونی
فرانسوی هماهنگی، نوا همنوایی، دستگاه زبانزد در خنیا قطعه موسیقی که برای اجرا به وسیله ادات کنسرتی ساخته میشود
فرهنگ لغت هوشیار