معنی سکیزان
- سکیزان((س))
- در حال جهیدن، در حال جفتک زدن
واژههای مرتبط با سکیزان
سکیزان
- سکیزان
- سکیزنده جهنده، جفتک زننده، در حال جهیدن، در حال جفتک زدن
سکیزان
- سکیزان
- درحال جست و خیز کردن، جست و خیزکنان، درحال جفتک انداختن
سکیزان
- سکیزان
- جست و خیزکنان. (برهان)
سکیران
- سکیران
- مصغر سکران که به معنی مست باشد. ج، سکیرانون. (ناظم الاطباء)
کیزان
- کیزان
- جَمعِ واژۀ کوز، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)، جمع کوز که آبجامه ای است معروف، (آنندراج)، رجوع به کوز شود
سلیمان
- سلیمان
- پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که خداوند اسرار بسیاری از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و پرندگان را به او آموخت و سپاهی از جن و انس در اختیارش قرار داد
سهیزاد
- سهیزاد
- مرکب از سهی (صفت سرو، راست) + زاد
آویزان
- آویزان
- در حال آویختگی
آمیزان
- آمیزان
- در حال آمیختن
