جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سکه شدن

سکه شدن

سکه شدن
به صورت که در آمدن پول. یا سکه شدن کار (و بار) تنظیم یافتن آن آماده شدن آن بسامان رسیدن درست شدن کار و بار
فرهنگ لغت هوشیار

سکه شدن

سکه شدن
بصورت سکه درآمدن پول. (فرهنگ فارسی معین).
- سکه شدن کار (و بار) ، تنظیم یافتن آن. آماده شدن آن. بسامان رسیدن. درست شدن کار و بار. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

سیه شدن

سیه شدن
تاریک شدن:
چون شب دین سیه و تیره شود فاطمیان
صبح مشهور و مه و زهره ستاره ی سحرند.
ناصرخسرو.
رجوع به سیاه شود
لغت نامه دهخدا

سته شدن

سته شدن
ستوه شدن. بستوه آمدن. به تنگ آمدن. زله شدن:
غراب بین که نای زن شده ست و من
سته شدم از استماع نای او.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 72).
ز گرشاسب لرزد همه مرز و بوم
سته شد ز گرزش همه هند و روم.
اسدی.
چنین تا کشنده سته شد ز رنج
ببد کاخها تنگ از آکنده گنج.
اسدی
لغت نامه دهخدا

سکه زدن

سکه زدن
فلزی را بصورت مسکوک درآوردن. (فرهنگ فارسی معین) :
زدند سکه پس آنگه بدولت دارا
بسی گرفت ازو دهر زیب و زینت و فر.
ناصرخسرو.
که از پولادکاری خصم خونریز
درم را سکه زد بر نام پرویز.
نظامی.
چندین هزار سکۀ پیغمبری زدند
اول بنام آدم و خاتم بمصطفی.
سعدی
لغت نامه دهخدا