جدول جو
جدول جو

معنی سق

سق((سَ قّ))
سقف دهان، کام
سق کسی را با چیزی برداشتن: سخت عادت داشتن شخص به آن چیز
تصویری از سق
تصویر سق
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سق

سق

سق
واژه پارسی است سک تلخام (گویش گیلکی) سقف دهان کام. یا سق سیاه داشتن، کسی که نفرینی درباره دیگری کند همان شود بدو گویند: چه سق سیاهی داری ک. یا سق اش را با فحش برداشته اند. بسیار بد دهن است
فرهنگ لغت هوشیار