جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سعدین

سعدین

سعدین
زهره و مشتری. (غیاث) (شرفنامه منیری) :
تا ملک را قران سعدین است
بخت با دولت تو مقرون باد.
مسعودسعد.
شاه بهرام شه آن شاه که گفتش سعدین
هر قرانی که کنم آن ز برای تو بود.
سیدحسن غزنوی.
سعد ملک آن محترم صدری که سعدین فلک
پیشکارانند و او بر پیشکاران پیشگاه.
سوزنی.
پروانه چرخ اخضرش پرواز نسرین از فرش
پرواز سعدین برسرش چندانکه پروا داشته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

ساعدین

ساعدین
دو ارش، دو بازو، دو بازو بند دو ساعد دو بازو، دو بازو بند
ساعدین
فرهنگ لغت هوشیار

سردین

سردین
گونه ای ماهی استخوانی که حداکثر طولش تا 25 سانتیمتر میرسد و بدنش پوشیده از فلسهای نسبتا درشت نازک و نوک تیز است رنگ بدنش سبز و در قسمتهای پشت آن خط آبی رنگ بمحاذات تیره پشت حیوان قرار دارد. پهلو ها و شکم حیوان سفید و نقره یی است ماهی مذبور را جهت تغذیه و ساختن کنسرو صید میکنند. لاتینی تازی گشته بنگرید به ساردین
فرهنگ لغت هوشیار

سعدان

سعدان
شاد مان، خارکویک (نخل خرما)، پستانه خاری است خوراک اشتر، کپی کپیک (بوزینه) به صیغه تننیه ناهید و زاوش (زهره و مشتری)، گل کرکی از گیاهان گیاهی از تیره گل سرخیان که دارای برگهای متناوب و گلهای محوری است و دارای اندامهای پرزآلود است و آن بومی افریقا است
فرهنگ لغت هوشیار

سعدان

سعدان
دو سیّارۀ سعد که منظور سیّاره مشتری و سیّاره زهره است
گیاهی دارای برگ های متناوب و خارهای سه پهلو که شتر آن را به رغبت می خورد و بهترین علف برای شتران است
نوعی میمون
سعدان
فرهنگ فارسی عمید

سردین

سردین
ساردین، نوعی ماهی دریایی کوچک فلس دار به رنگ سبز تیره که زیر شکمش سفید است و بیشتر برای ساختن کنسرو صید می شود
سردین
فرهنگ فارسی عمید

تعدین

تعدین
شکافتن زمین را به کلند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، پر شدن شکم آبخور از آب. (ازناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد) ، نیرو دادن زمین و کشت را به سرگین. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا