معنی سریشیدن سریشیدن((س دَ)) آغشته کردن، مخلوط کردن، خمیر کردن، آفریدن، سرشتن تصویر سریشیدن فرهنگ فارسی معین
خریشیدن خریشیدن از پوست بدن یا سطح چیزی با سر ناخن خار و جز آن ایجاد خراش کردن خراش دادن، ریش کردن مجروح ساختن فرهنگ لغت هوشیار
خریشیدن خریشیدن خراش دادن، خراشیدن، برای مِثال جهان بر شبه داوود است و من چون اوریا گشتم / جهانا یافتی کامت کنون زاین بیش نخریشم (خسروانی - شاعران بی دیوان - ۱۱۸) فرهنگ فارسی عمید