جدول جو
جدول جو

معنی سردماغ

سردماغ((~. دِ یا دَ))
بانشاط، شادمان، سرحال
تصویری از سردماغ
تصویر سردماغ
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سردماغ

تردماغ

تردماغ
سرخوش و نیم مست. (غیاث اللغات). تازه دماغ. (آنندراج). خوش. خوشحال. خوشدل. شنگول. پر از نشاط و خرمی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تردماغی و تردماغ شدن و تردماغ کردن شود
لغت نامه دهخدا