معنی سرد یافتن - فرهنگ فارسی معین
معنی سرد یافتن
- سرد یافتن((سَ. تَ))
- سرد شدن، احساس سرما کردن
تصویر سرد یافتن
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سرد یافتن
خرد یافتن
- خرد یافتن
- صاحب خرد شدن. عاقل شدن. هوشیار شدن. دانا شدن
لغت نامه دهخدا
مدد یافتن
- مدد یافتن
- یاری یافتن، نیروی پشتیبان یافتن کمک یافتن یاری یافتن: فزودن آتش را حدی و نهایتی نباشد که از آن نگذرد و چندانکه مدد یابد همی فزاید، کمک نظامی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
خود یافتن
- خود یافتن
- بدون اعانت دیگری چیزی را بدست آوردن
لغت نامه دهخدا