جدول جو
جدول جو

معنی سربتو

سربتو((سَ بِ))
سربه زیر، کم حرف، متفکر، حیله گر
تصویری از سربتو
تصویر سربتو
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سربتو

سربتو

سربتو
مرکب است از ’سر’ و ’بای’ صله و لفظ ’تو’ به واو معروف که در اصل بمعنی در میان است، چنانکه گویند فلانی در توی خانه نشسته است، ای در میان خانه. پس سربتو بمعنی سر بخود کشیده و در فکر فروشده باشد. (آنندراج) ، آنکه همه مکنونات خاطر خویش ازهمه کس پنهان دارد. (یادداشت مؤلف). آنکه ضمیر خودرا هیچگاه به هیچکس آشکارا نکند. (یادداشت مؤلف) ، بمجاز بمعنی محیل و مکار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا