جدول جو
جدول جو

معنی سرآوردن

سرآوردن((~. وَ یا وُ دَ))
به پایان رسانیدن
تصویری از سرآوردن
تصویر سرآوردن
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با سرآوردن

برآوردن

برآوردن
بالا بردن بلند کردن بر افراشتن، پروردن تربیت کردن، بیرون کشیدن استخراج کردن، پیدا نمودن ظاهر ساختن، افراختن (بنا و مانند آن)، تعمیر کردن مرمت کردن اصلاح کردن، تمام کردن تکمیل کردن، انباشتن پر کردن، قبول کردن پذیرفتن و انجام دادن تقاضا و حاجت کسی را: حاجت او را برآورد
فرهنگ لغت هوشیار

برآوردن

برآوردن
بلند کردن، بالا بردن، بالا آوردن، افراختن، روا کردن، پذیرفتن و انجام دادن، پروردن
برآوردن
فرهنگ فارسی عمید

برآوردن

برآوردن
بلند کردن، بالا بردن، اجابت کردن، انجام دادن، پروردن
برآوردن
فرهنگ فارسی معین