معنی سر به نیست - فرهنگ فارسی معین
معنی سر به نیست
- سر به نیست((~. بِ))
- نابود، معدوم
تصویر سر به نیست
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با سر به نیست
سر به نیست
- سر به نیست
- معدوم نابود. یا سربه نیست شدن، معدوم شدن، یا سر به نیست کردن، معدوم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سربه نیست
- سربه نیست
- نابود، معدوم
سر به نیست شدن: کنایه از معدوم شدن
سر به نیست کردن: کنایه از معدوم ساختن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید