معنی سخون

سخون: شوربای گرم کرده خوراک گرم کرده سخن: بودنی بود می بیارا اکنون رطل پر کن مگوی بیش سخون. (رودکی 1107)

فرهنگ لغت هوشیار

سخون: سخن، آنچه گفته شود، کلام، قول، نطق، بیان، گفتار برای مِثال بودنی بود می بیار اکنون / رطل پر کن مگوی بیش سخون (رودکی - ۵۴۶)

فرهنگ فارسی عمید

سخون: بمعنی سخن که کلام باشد. (برهان) (آنندراج) (غیاث) :
بودنی بود می بیار اکنون
رطل پر کن مگوی بیش سخون.
رودکی.
ترسم کآن وهم تیزخیزت روزی
وهم همه هندوان بسوزد بِسْخون.
دقیقی

لغت نامه دهخدا

سخون: شوربای گرم کرده. (منتهی الارب) (آنندراج). خوردنی دیگرباره و گرم کرده. (مهذب الاسماء)

لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

فرهنگ لغت هوشیار

فرهنگ واژه فارسی سره

فرهنگ واژه فارسی سره

فرهنگ لغت هوشیار

واژه‌های مرتبط با سخون